تولدی دیگر
همچنان؛ در جستجوی نگاهی تازه
ای کاش
کاش فردا را فراموش می کردیم
و امروز زندگی را تجربه
ای کاش می شد
عشق را نفس کشید
با گلها رقصید
کودکی را فهمید
دستی را بویید
از ته دل خندید
ای کاش بودم
گلی رقصان در باد
کودکی سرمست با لبی خندان
یا آن دست آزادِ آزاد
۱ نظر:
ناشناس گفت...
ای کاش می شد
اما...
۱۳ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۵:۲۶
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
ای کاش می شد
اما...
ارسال یک نظر