آغوش آرام من

آنگاه که آرام در برم گيري
و دستان من در لا به لاي گيسوان ابريشميت طرحي موّاج پديدار سازد
عالم همه ساکن گردد
و سکوت ساليانش شکسته در هم
ثانيه ها محو تماشا و زمان صاعقه‏اي بيش نباشد
باران تن‏هاي خشکيده‏مان را طراوتي ديگر بخشد
و خاموشي دنيا معنا يابد
دليل يکي شدن آشکار شود
و ما در بازي روزگار بازيگراني تازه خواهيم بود

هیچ نظری موجود نیست: