تنها یار و یاور من تویی

در زمستانی که حتی باد به دنبال سر پناه می گردد
تن عریان خاطراتم را با نگاه عاشقت گرم کن
مرا سر پناه باش
سردی لحظه های تاریک و نم دار شبانه ام
در انتظار طلوع لبخند توست

لویاتان

مگر نوری از آسمان به داد ما رسد و این لویاتان را نابود و محو سازد.

لویاتان یا لوایاتان (به انگلیسی:Leviathan به عبری: לִוְיָתָן) کلمه‌ای است عبری و در تورات ذکر شده‌است. لویاتان غول عظیم الجثه‌ای آبی و وحشت‌آور شبیه اژدها است، به گفته کتاب مقدس: در آن روز خداوند با شمشیری بزرگ و قوی لویاتان این اژدها را در دریا خواهد کشت. (From Wikipedia)

موسیقی

موسیقی زبان مشترک ملت ها و فصل اشتراک آنهاست؛ بازخوانیمش
ملودی عشق است و شور و جاودانی؛ بازیابیمش

روش زندگی

صبح زود بعد از عبادت شبانه، همه شاگردان خویش را فرا خواند و از میان دوازده نفر را به عنوان شاگردان خاص خویش برگزید و آنان را رسولان خود نامید... سپس همگی از دامنه کوه پایین آمدند... عیسی رو به شاگردان خود کرد و گفت :
خوشا به حال شما که تهی دستید ، زیرا ملکوت خدا از آن شماست! خوشا به حال شما که گرسنه اید زیرا سیر و بی نیاز خواهید شد. خوشا به حال شما که گریان هستید ، زیرا زمانی خواهد رسید که از خوشی خواهید خندید! خوشا به حال شما ، وقتی که مردم بخاطر من، از شما متنفر شوند و شما را در جمع خود راه ندهند و به شما ناسزا گویند و تهمت زنند! در اینگونه مواقع شادی کنید! بلی، شاد و مسرور باشید ، زیرا در آسمان پاداش بزرگی در انتظارتان خواهد بود . بدانید که با انبیای قدیم نیز مردم همینگونه رفتار کردند
.
اما وای به حال ثروتمندان زیرا دوران خوشی ایشان فقط محدود به این جهان است. وای به حال آنانی که اکنون سیر هستند، زیرا دوران گرسنگی شان فرا خواهد رسید! وای به حال آنانی که امروز خندان و بی غمند، زیرا غم و اندوه انتظارشان را میکشد! وای بر شما، آنگاه که مردم از شما تعریف و تمجید کنند، زیرا با انبیای دروغین نیز به همینگونه رفتار می کردند!
اما به همه شما که سخنان مرا می شنوید، می گویم که دشمنان خود را دوست بدارید و به کسانی که به شما نفرت دارند، خوبی کنید. برای آنانی که به شما ناسزا می گویند دعای خیر کنید، برای افرادی که به شما آزار می رسانند برکت خدا را بطلبید
.
اگر کسی به یک طرف صورتت سیلی زد، بگذار به طرف دیگر هم بزند
!اگر کسی خواست ردای تو را بگیرد پیراهنت را هم بده. هر که از تو چیزی بخواهد، از او دریغ ندار و اگر اموالت را گرفتند در فکر پس گرفتنش نباش.
با مردم آنگونه رفتار کن که انتظار داری با تو رفتار کنند. اگر فقط کسانی را دوست بدارید که شما را دوست می دارند، چه برتری بر دیگران دارید؟ خداشناسان نیز چنین می کنند! و اگر فقط به کسانی خوبی کنید که به شما خوبی می کنند، آیا کار بزرگی کرده اید؟
گناهکاران نیز چنین می کنند! و اگر فقط به کسانی قرض بدهید که میتوانند به شما پس بدهند، چه هنر کرده اید؟ حتی گناهکاران نیز اگر بدانند پولشان را پس می گیرند، به یکدیکر قرض می دهند .
اما شما، دشمنانتان را دوست بدارید و به ایشان خوبی کنید! قرض بدهید و نگران پس گرفتنش نباشید، در اینصورت پاداش آسمانی بزرگ خواهد بود، زیرا همچون فرزندان خدا رفتار کرده اید، چون خدا نیز نسبت به حق ناشناسان و بدکاران مهربان است. پس مانند پدر آسمانی خود دلسوز باشید
.
ایراد نگیرید تا از شما ایراد نگیرند، دیگران را محکوم نکنید تا خدا شما را محکوم نکند، گذشت داشته باشید تا نسبت به شما با گذشت باشند
.
بدهید تا خدا هم به شما بدهد، هدیه ای که می دهید به خودتان برخواهد گشت، آن هم با پیمانه ای پر، لبریز، فشرده و تکان داده شده! با هر دستی بدهید با همان دست دریافت خواهید کرد، اگر با دست پر بدهید، با دست پر دریافت می کنید و اگر با دست خالی بدهید، با دست خالی دریافت خواهید کرد. +فرازی از انجیل لوقا 6# 20تا38+

100 گوسفند یکی کم

اگر مردی صد گوسفند داشته باشد و یکی از آنها از گله دور افتد و گم شود، آن مرد چه می کند؟ آیا آن نود و نه گوسفند دیگر را در صحرا رها نمی کند تا به دنبال گوسفند گمشده اش برود؟ بلی... فرازی از انجیل

برابری و برادری

قرار بود همه با هم برادر و برابر باشیم اما بعضی گفتند ما برابرتریم

مخالف من یا دشمن من


تنها کلید نجات،
پذیرش و احترام مخالف است. این راز پیشرفت ما، او و هستی است.

اضداد 4گانه

راز آفرینش تعامل اضداد است. این همان قانون روز نخست بود و سنگ بنای پایدار هستی... جمع همه عناصر برای دوام و تداوم زندگی شرط لازم است. قانون سخت حاکم بر ماست و بی رحمانه جاری.

حق


حق ما نیستیم، آنها هم نیستند، همه ما جزیی از حقیقت هستیم که از کل آن غافل و از درکش عاجز مانده ایم...
صالحان آن بی ادعایان غایبند.

سیل

هیچ قدرتی را توان ایستایی در برابر سیل خروشان نیست.
همه چیز را می شوید، همه کس را می برد. و جز خرابه ها هیچ نمی گذارد

سرنوشت استبداد


آری تاریخ بارها تکرار می شود، تکراری تکراری... زیرا هستی به کنشی همگون پاسخی یکسان می دهد.
رفیق استالین بود که استبداد و سلطه نظامیش جهانی چون شوروی را ویران کرد و نظامش را واژگونه. و دیگران از آن سود جستند و بهره ها گرفتند... استبداد چون ضربه های پتکی است که جاهلانه بر خویشتن می کوبیم نه بر پیکره دیگرانش.

حقیقت

در این تاریک شهر قریب با این چشمان کم سوی غریب،
حقیقت دست یافتنی نیست...

در وصف علی

علي اي هـماي رحمت تو چه آيتي خدا را - که به ماسـوا فکندي هـمه سـايـه‌ي هـما را
دل اگر خــداشناسي هـمه در رخ علـي بين - به عـلي شناختـم من به خـدا قـسم خـدا را
به خـدا کـه در دو عالم اثـر از فـنا نماند - چـو علـي گرفـته باشـد ســر چشمه‌ي بـقا را
مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ - به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
بـرو اي گـداي مسکيـن در خانه‌ي علي زن - که نگيـن پادشاهي دهـد از کـرم گـدا را
بجز از علي که گويد به پسر که قاتـل من - چو اسير تـست اکنون به اسيـر کـن مدارا
بجـز از علـي کـه آرد پسـري ابـوالـعجائب - که علـم کنـد بـه عالـم شهـداي کربـلا را
چـو به دوست عهـد بنـدد ز ميان پاکبـازان - چو علي که مي‌تواند که بسـر برد وفـا را
نه خـدا توانمش خواند نه بشـر توانـمش گفـت - متحيـرم چـه نامم شـه ملک لافـتي را
بـدو چشم خون فشانم هـله اي نسيم رحمت - که ز کوي او غبـاري به مـن آر توتيـا را
به اميـد آن که شايد برسـد به خاک پايـت - چه پيـامها سپـردم هـمـه سـوز دل صـبا را
چـو تويي قضاي گـردان به دعاي مستمنـدان - که ز جان ما بگردان ره آفـت قـضا را
چـه زنـم چو ناي هـردم ز نـواي شوق او دم - که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نـوا را
«هـمه شـب در ايـن اميـدم که نسيـم صبحگاهي - بـه پيـام آشنـائـي بـنـوازد آشنا را»
ز نواي مرغ ياحق بشنو که در دل شب - غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا

آزادی بیان

خدایا قدرت تحمل عقیده مخالف را به من ارزانی کن

بت

ساختن بت از هر چیز و هر کس ثمره‌ای جز تباهی و نقاق نخواهد داشت.
شاید برای همین است که اسلام ساختن تندیس‌ را حرام می‌داند.

فزت و رب الکعبه


نور را بنام حق شکافت، لیک نور جاودانه و ظلمت ملعون زمان گشت

یادبود آیت الله طالقانی

پدر ملت و اسطوره مقاومت که رفت گفت فزت و رب الکعبه
خوشا به حالش که روسفید نزد خلق ماند و سپید لوح نزد خالق
او نمونه‌ای کم نظیر بود؛ همگان را دوست می‌داشت و به مردم و وطنش عشق می‌ورزید. عاشقان چه سبک بالند.

طاهر احمدزاده


او که رفت هیچ کس نگفت تو دیگر چرا؟! همه او را می‌شناسند به صداقت و پایداری. او نمونه و نماد ایستادگی است، تاریخ مصور و صادق انقلاب. همیشه در زندان بود از اوایل شروع نهضت انقلاب اسلامی تا همین چندی پیش در سن 80سالگی.
چندی است طاهر احمدزاده ترک دیار کرد و در جنبش سبز ایرانیان مقیم آمریکا شرکت کرد. حیف شد که مشهد را خاموش کرد.


من از جهانی دگرم



کاری زیبا از گروه مستان به سرپرستی همای

زندان


یک دولت نالایق جایی جز زندان‌هایش برای مردان و زنان لایق ندارد.
ماهاتما گاندی